زندگی 12
دوشنبه عصر از راه شرکت رفتم سونوگرافی ، برای سونوغربالگری ! برعکس همیشه که خیلی معطلی داشت خیلی زود نوبتم شد اما چون حسین هم قرار بود بیاد منتظر نشستم تا برسه ، خلاصه اومد و رفتیم تو . حسین مثل همیشه لبخند زنان به دکتر و من نگاه میکرد ؛ رفتم روی تخت خوابیدم دکتر چند ثانیه بعد از اینکه اون دستگاه سونو رو گذاشت روی شکمم شما دیده شدی ، رو کرد به حسین و گفت : بچتون آقا پسره !!! من کاملاً کاملاً میدونستم و احساسم بهم میگفت که شما پسر خواهی بود اما آقای دکتر دیگه کامل خیال حسین رو راحت کرد چون اون به شدت معتقد بود که بچه اول باید پسر باشه . به نظرم سالم باشی سربه راه باشی بتونم خوب تربیتت کنم مهمتر از همه چیه ...
نویسنده :
فافا
11:22